لبان ات
به ظرافت ِ شعر
شهوانی ترین ِ بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندار ِ غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت ِ انسان در آید .
و گونه های ات
با دو شیار ِ مورّب ،
که غرور ِ تو را هدایت می کنند و
سرنوشت ِ مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آنکه به انتظار ِ صبح
مسلح بوده باشم ،
و بکارتی سربلند را
از روسبی خانه های داد و ستد
سر به مـُـهر باز آورده ام .
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن ِ خود برنخاست که من به زنده گی نشستم !
با چشمهای سبز خود ، شر به پا نکن
این کوچه را به طعم نگاهت ، مبتلا نکن
در آسمان شهر ، کبوتر نمانده است
دیگر بس است ، روسری ات را ، هوا نکن
نظرات شما عزیزان:
|